معنای عبودیت ومحبت خداوند (قسمت اول)
بسم اللّه الرحمن الرحيم
قالَ اللّهُ العَظيمُ: «يا اَيُّهَالّذينَ آمَنوُا اِتَّقوُا اللَّهَ وَابْتَغوا اِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدوا فى سَبيلِهِ لَعَلَّكُم تُفْلِحُونَ »سورهى مائده، آيهى 35.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا بترسيد و با وسايلى به خدا توسل جوئيد، و در راه خدا جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
امروز روز اربعين سالار شهيدان است، بنده در هر سال به مناسبت اربعين حسينى صحبت كردهام، ولى امروز موضوع بحث را در مورد اربعين قرار نمىدهم، خداوند در قرآن مجيد در سورهى انفال در خصوصيّت جنگ بدر آياتى عميق دربارهى «معرفت الهى» و نيز مطالبى دربارهى مسايل اجتماعى و روانى و ساير تكاليف بندگان خداوند در رابطه با خداوند مطرح كرده است.
از جملهى آنها آيهى 17 سورهى انفال است كه خداوند مىفرمايد:
« فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَما رَمْيَت اِذَ رَمَيْتَ وَلكِنَ اللَّهَ رَمى وَلِيُبْلىَ المُؤمِنينَ مِنْهُ بَلآءً حَسَناً اِنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ».
ترجمه: «شما كافران را نكشتيد. بلكه خداوند كافران را كشت. اى پيامبر(ص)تو نيز خاك و ماسه را به طرف دشمن نيفكندى، بلكه خداوند افكند، خداوند مؤمنان را به پيش آمدى خوش بيازمايد، همانا خداوند شنوا و دانا است.»
يكى از دوستان در مورد «ما رَمَيْتَ اِذْ رَمَيْتَ وَلكِنَّ اللَّهَ رَمى» اظهار داشت كه من چرا تفسير اين آيه را بيشتر توضيح ندادم. در مورد اين آيه مفسّرانى كه عارف و عالم بودهاند، مطالبى را بيان كردهاند؛ ولكن هر مطلب و هر بيان و هر لفظ و لغت شايستهى ادب قرآن نيست كه گفته شود. فلذا بنده روى حساب و دقّتى كه در تفسير قرآن مجيد به عمل مىآورم، در تفسير به موضوعات خارج از آيه وارد نمىشوم. بهمان جهت بحث امروز را در اين مورد كه خواستهى آن دوست عزيز هم فراهم شود در هدايت آيهاى كه اوّل تلاوت نمودم دنبال مىكنم.
در آيه 17 سوره انفال، دو نكته مهم وجود دارد: يكى اين است كه خداوند مىفرمايد: «شما در جنگ بدر دشمنان را نكشتيد، بلكه خداوند كشت» و سپس به پيغمبر(ص)خطاب مىكند و مىگويد: «اى پيغمبر تو يك مشت خاك و يا ماسه را كه به طرف دشمن انداختى و آنها را مضطرّ و مضطرب كرد. تو آن ماسه و شن را نينداختى، بلكه خدا انداخت». خداوند در اين آيه هم كشته شدن دشمنان به دست مؤمنين و هم انداختن يك مشت ماسه به طرف دشمن كه باعث نابينايى دشمنان شده است را به خودش نسبت مىدهد. در اين جا دانشمندان و عارفانِ مفسّر مسايلى را مطرح كردهاند و بنده ميل ندارم كه مسايل بدون ريشه و بدون پايه طرح و بحث شود. بنده اگر بخواهم بحث كنم، بايد بحث اساسى كنم و خودم بدانم كه چه مىگويم، يعنى از راه دليل و حجّت باشد و مستمعان محترم نيز بدانند كه چه مطالبى را استماع مىكنند.
اين آيه مقام «فنا» و مقام «عشق» و مقام «محو» پيامبر اسلام(ص)را در مقابل خداوند متعال مطرح كرده است. گويندگان و مفسّران مطالبى ديگر نيز بيان داشتهاند و گنجايش دارد كه مطالبى هم گفته شود، ولكن گويندگان اين مطالب توجه نكردهاند كه قبل از آيهى مذكور اين آيه است:
«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ و لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ»سورهى انفال، آيهى 17. «شما مؤمنان دشمنان مكّه را به قتل نرسانديد بلكه خداوند آنها را كشت».
در اين جا هم، همان نكته مشترك است، بين بعضى از لشكريان پيامبر(ص)كه مراد علىّ بن ابى طالب (ع) و مؤمنانى كه در آن مرتبه از معرفت بودهاند و يكى هم »رمىْ« پيامبر(ص)كه خداوند هر دو را به خودش نسبت مىدهد. اينجا ممكن است انسان بخواهد اين حقيقت را باز كند و تحليل نمايد بر اين كه چگونه مىشود يك انسان مانند پيامبر اسلام(ص)و علىّ بن ابى طالب(ع) و ساير مؤمنين كه به اين مرتبه از معرفت رسيدهاند، كارى را انجام دهند و خداوند كارهاى آنان را به خودش نسبت دهد، در حالى كه ما انسانها داراى فعل اختيارى بوده و مختار مىباشيم و كارهايمان بر اختيار ما و به ما منتسب است.
البته در اين جا يك سلسله مطالب ذوقى و مسايل معرفتى و عرفانى هم در اين آيه مطرح است، من هم اكنون نمىدانم كه به آخر قضيّه برسم يا نرسم اگر به همهى مطالب نتوانستم برسم، بقيه داستان و جريان را در اواخر ماه صفر در آن سه روز كه مراسم در مسجد برقرار است، دنبال خواهم كرد. در ضمن عرايضم، موقعيّت حضرت ابا عبداللَّه (ع) و تعشّق حسين بن على(ع) نسبت به حضرت حقّ نيز روشن خواهد شد كه با اربعين حسينى بىتناسب نيست.اما براى طرح اين مسأله، يك مطلب مستقل و محكم لازم است كه عرض نمايم. آيهاى كه در اوّل شروع بحث تلاوت كردم آيهاى است كه قابل تأمل و دقّت و قابل نگرش است .
برای مطالعه کامل مطالب ، به متن کتاب توحیدبه ضمیمه محبت الهی (مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مراجعه شود .