((انقطاع از دنيا با مرگ )) بخش اول
قالُ اللهُ العظیم»حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ﴿۹۹﴾ لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴾ «[1]
يعني: وقتي مرگ يكي از آنها فرا ميرسد ميگويد: پروردگارا! مرا باز گردانيد شايد در آنچه ترك كردم عمل صالحي انجام دهم. چنين نيست، اين [تنها] سخني است كه او ميگويد پشت سر آنان برزخي است تا روزي كه برانگيخته شوند.
حيات پس از مرگ يكي از مباحث مهم اعتقادات اسلامي و حقيقتی ريشهدار با ابعادی فراوان است. حيات در عالم برزخ حق است، همانطوری كه هنگام دفن هر مسلماني يادآوري ميكنند که: «أَنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وَ أَنَّ السُّؤالَ في القَبرِ حَقٌ».[2] سؤالکنندگان فرشتگان مقرّب درگاه الهياند. وفاتكننده بعد از مرگ صاحب ديد برزخي ميشود. تلقين يكي از مستحبات مسلّم اسلامي و يك واقعيت و رابطه ميان تلقين دهنده و دفن شونده است. اين نشان ميدهد كه براي متوفي ادراكات، عوالم و حالات برزخی وجود دارد.
در اين عالم ادراكات بشر و ساير جانداران فقط به حواس پنجگانه و آنچه که انسانها گمان ميكنند، منحصر نيست. حضرت علي(ع) ميفرمايد: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً»،[3] يعني: اگر پردهها برافتد به دانش و يقين من چيزي افزوده نميشود. همچنین وقتیکه از آن حضرت سؤال شد: «هَلْ رَأَيْتَ رَبَّك»،[4] یعنی: آيا پروردگارت را ديدهاي؟ آن حضرت پاسخ داد: «وَيْلَكَ مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه»، يعني: وای بر تو، خدايي را كه نبينم عبادت نميكنم. مولا علی(ع) در ادامه توضيح میدهد که پروردگارش را با چشم ظاهری نميبيند، بلكه خداوند را با چشم قلب، بينايي باطن و ادراك روح دیده است. ميان علی(ع) و خدا پرده و حجاب نیست و باور و یقین آن حضرت به خداوند قطعی است. از اين فرمايش مولا(ع) معلوم ميشود كه براي انسان ادراكي غير از ادراك حواس پنجگانه وجود دارد و اين بينايي و بصيرت در انسانها به صورت بالقوه و استعداد هست، ولی علي(ع) آن را در خود به فعليّت رسانده است.
چرا علي(ع) بينائي باطن دارد، ولي ديگران ندارند؟ زیرا آن حضرت انسان كامل است و در وادی انسانيّت كمالات مناسب انسانيّت را به دست آورده است، ولي بقيه سعي نميكنند كه انسان كامل شوند تا چشم باطن بيابند. تمام انسانها ميتوانند تحت پيشوايي پيامبر اسلام(ص) و تحت لواي علي(ع) و يازده فرزندش: كمالات انساني را در خودشان ظهور و بروز دهند. افراد کامل کسانی هستند كه كمالات انساني در آنها به مقام فعليت رسيده است و چشم باطنشان باز شده است. در این مورد خداوند در قرآن كريم از افرادي نام برده است که انبيا: یا اوصياي انبیا نبودهاند، مانند انسان كاملي كه در محضر حضرت سليمان(ع) بود. خداوند ميفرمايد: «قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ...»،[5] يعني: كسي كه دانشی از كتاب را داشت [به حضرت سليمان] گفت پيش از آن كه چشم بر هم زني تخت بلقيس را نزد تو خواهم آورد. در روايات نام اين انسان كامل آصفبنبرخيا است. وقتي او اين حرف را گفت، تخت بلقيس نزد سليمان(ع) حاضر شد. آصفبنبرخيا پیغمبر و یا وصي پيغمبر نبود، بلكه او يك انسان كامل بود. خداوند متعال در سورهي لقمان از لقمان جملاتي را نقل كرده است و این جملات به صورت وحي به مسلمانان ابلاغ شده است. لقمان پيامبر يا وصی پيامبر نبود، بلكه يك انسان كامل بود كه جادّه انسانيّت را به طور صحيح طي كرده و چشم باطنش گشوده شده بود.
هر انساني اعم از كامل يا ناقص، مسلمان یا كافر، صالح یا طالح، مرد یا زن، پير یا جوان لحظهای که چشم از اين جهان فرومیبندد و وارد عالم برزخ میشود، چشم باطنش گشوده ميشود. باز شدن چشم باطن در برزخ جزو سنن و قوانين جهان خلقت است. هنگامیکه نوزاد متولد ميشود، بلافاصله ريهاش به كار ميافتد و اكسيژن هوا را به داخل خون منتقل میکند. در اثر سوخت و ساز اکسیژن در بدن حرارت ایجاد می شود و دیاکسید كربن خارج میشود. مادامیکه نوزاد در رحم مادر بود، نميتوانست اين عمل را انجام دهد. ادامهي حيات در رحم مادر نوع ديگري بود. اما هر موجود زندهاي که بخواهد در عالم طبيعت ادامهي حيات بدهد، بايد تابع قوانين اين عالم باشد؛ یعنی تنفّس كند تا اكسيژن لازم براي سوختوساز به بدن برسد. اين قانون طبیعی برای همه حاکم است و استثنایی برای مؤمن یا كافر، شرقي یا غربي، سیاهپوست یا سفیدپوست، مرد یا زن و حتی برای نوزاد انسان یا حيوان ندارد. همچنین در اين مورد، مذهب، رنگ، نژاد و مسلك مطرح نيست. به همین منوال وقتیکه انسان به عالم برزخ منتقل ميشود، ادراك، چشم قلب و شعور باطني برایش گشوده ميشود. منتهي سفارش صاحبان اديان، علماي اخلاق، عرفا و دانشمندان روح و نفس به انسانها اين است كه سعی کنند تا چشم باطنشان قبل از مرگ در عالم دنيا گشوده شود. چشم قلب برخی از انسانها قبل از مرگ در همین دنیا باز میشود، لکن چشم قلب اكثر مردم باز نیست. درهرحال چشم باطن هر فردي كه از اين عالم به عالم ديگر منتقل میشود، گشوده خواهد شد و در آن لحظه انسان حقايقي را با چشم برزخي مشاهده خواهد نمود كه تا آن موقع ندیده است.
ما سميعيم و بصيريم و باهشیم |
|
با شما نامحرمان ما خامشيم[6] |
موجودات در عالم طبيعت با انسانها روابط ادراكی دارند، ولي انسانها آن را درك نميكنند. ادراكات انسان هنگام مرگ تغییر مییابد. دو دليل مهم برای اين حقيقت وجود دارد یکی تجربه و دیگری فرمايشهای اولياي دين است.
متن فوق برگرفته از كتاب حیات بررخ (مرحوم حضرت آیت الله صائنی ره) مي باشد.
[1]- سورهی مؤمنون، آيات 99ـ100.
[2]- رساله عمليه، نماز ميت.
[3]- مناقب آل ابيطالب: (لابن شهر آشوب)، جلد 2، صفحهي 28.
[4]- الكافي (ط - الإسلامية)، جلد 1، صفحهي 95.
[5]- سورهي نمل، آيهي 40.
[6]- مثنوي معنوي، مولوي.